طارق



میثاق پیامبران 3 تفرقه نیفکندن بین رسولان

ج) طریقه برگرداندن کلام یاافک چیست؟

تغییرکلمه ازجایگاههای آن:

الم ترالی الذین اوتوانصیبامن الکتاب یشترون الضلاله ویریدون ان تضلوا السبیل .والله اعلم باعدائکم وکفی بالله ولیاوکفی بالله نصیرا. من الذین هادوا یحرفون الکلم عن مواضعه ویقولون سمعناوعصیناواسمع غیرمسمع وراعنالیابالسنتهم وطعنافی الدین ولوانهم قالوا سمعناواطعناواسمع وانظرنالکان خیرالهم واقوم ولکن لعنهم الله بکفرهم فلایومنون الاقلیلا. نساء 46

آیا به کسانی که بهره ای ازکتاب یافته اندننگریستی ؟ گمراهی را می خرندو می خواهندشماگمراه شوید.وخدابه دشمنان شماداناتراست کافی است که خداسرپرست شماباشدوکافی است که خدایاورشماباشدبرخی ازآنان که یهودی اندکلمات راازجاهای خودبرمی گردانندوباپیچانیدن زبان خودوبه قصدطعنه زدن دردین می گویندشنیدیم ونافرمانی کردیم وبشنوناشنواگردی وراعنایعنی التفات کن واگرآنان می گفتندشنیدیم وفرمان بردیم وبشنووبه مابنگرقطعا برای آنان بهترودرست تربودولی خداآنان رابه علت کفرشان لعنت کرددرنتیجه جزاندک ایمان نمی آورند.

مشرکان باتغییردادن کلمه هاازجایگاهایش نقش قلم اولیای خدارابازبان خودمی پیچانندومعناراعوض می کنندبه این طریق که حروف وقالب کلمه برترراباتوجه به کتاب خودتغییرداده ورای راازقرآن به سمت خودبرمی گردانندبه کلمه خود اینگونه امرمی کنند:سمعناوعصیناشنیدیم وعصیان کردیم وبشنووناشنواگردوالتفات کن .

روش کاربه اینگونه است که دودست شده باایحادحلقه های گوناگونی ازافرادخودباکدهای مشخص شده شجره طیبه رادربرگرفته باطرح ونقشه های ازپیش تعیین شده (کتاب )باآنها درجامعه ارتباط برقرارکرده  درکلمه تاثیرمی گذارند .

دراصل دوطرح می زنند:

1.نقشی برای خودمی سازندبرای اجرای کلمه

2.ازکلمات فعال خودبتی ساخته یاپیکری وآنرابه دانایان خودمی دهند

گفته شد هربت یاپیکردارای کدی است این کدهارابرابرطرح یا نقش های خودازکلمه خود قرارداده به اصطلاح کتاب  خودرااجراکرده یانامه می زنندو بااین برابرهاروزی را اززوج کلمه برتر به سمت خودبرمی گردانند(رجوع شودبه سوره زخرف آیه 57، قیام عیسی ،زمان قیام،شکست بتها)                   

ونیز: سوره نور آیه 15 ،رجوع کنیدبه عیسی وپیامبری ، مصادیق شرک وایمان ، ردغلودردین ، افک چیست .وردافک شرح سوره توبه آیه 29

درحقیقت مشرکان باسددرست کردن بواسطه بتهایشان وایستادن درزوج کلمه برترروزی مومنان راازآنان می گیرندببینیم این معنارادرقرآن :

یاایهاالذین آمنوا ان کثیرامن الاحباروالرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل ویصدون عن سبیل الله واذین یکنزون الذهب والفضه ولاینفقونهافی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم .سوره توبه آیه 34

برای اینکاربا قیافه های گوناگون  درکلمه شجره طیبه ظاهرمی شوند

مشرکان ابتدادرنگ درزوج کلمه برترانداخته ودروغهای طبقه بندی شده ی خودرابادلایل خودبه این شجره ارائه می دهند. دوتیپ یاقیافه ای که درکل می گیرند1. قیافه مستکبرانه 2. قیافه ی مزورانه البته هرکدام به صورتهای گوناگون است

وَجَاءُوا أَبَاهُمْ عِشَاءً یَبْكُونَ ﴿۱۶

و شامگاهان گریان نزد پدر خود [باز] آمدند (۱۶)

  میثاق پیامبران .3. تفرقه نیفکندن بین رسولان

چچگونگی بهره گرفتن کفارازبتها

ادامه دارد.


میثاق پیامبران .3. تفرقه نیفکندن بین رسولان

ابزاربرگرداندن رای

2.بت تراشی

ببینیم این معنارادرشعرگفتگوی تمدنهای استاد:

گفتگوی تمدنها

لندن

پایتخت تمدنی

باپلک های بسته

ونگاه های شکسته

حافظه ی سیمانی اش

به سرطان تصویرمبتلاست

چشمان الکترونیکی اش

درآرزوی نمایش ذات عریان

لوچ وسفیدشده

اینجاهرصبح

دردریای سفیدشیر

چشم بازمی کنم

اینجا

درتارعنکبوت web

مغزجوان معامله می کنند

اینجابرایم نگاه نقاشی کردند

عکس درچشمم کاشتند

ولی اصلا نمی بینم

اینجا

پایتخت فرزانگی تصویر

وتزریق چشم

درشریان الکترونیکی

اینجا

شعورشرقی ام

درمدارهامهارمی شود

تراشه تخیل می کندکه «من » است

وهست

برای رفتن به کافی نت

بایدلبهایم

رافراموش کنم

گفتگوبا لب های بسته

وگوش های تعطیل

گفتگوی تمدن ها

لندن ، اگوست2001

شاعر دراگوست 2001 سفری به لندن داشته وشعر«لندن »را آنجا سروده است این شعر  حکایت ازشهری می نمایدکه مردم آن درخوابندیااسیررویاوتوهم ودیدکافی وشناخت درست درآنها بسیارکم است بطوری که این دیدفقط زندگی ابتدایی آنهارادراین دنیا رقم می زنددرحقیقت این شهرمقریاکرسی حکومت مشرکان است شاعراین شهررابه انسانی تشبیه کرده است که دارای حافظه ای غیرقابل نفوذومحکم است این انسان دارای دوچشم است چشم الکترونیکی و آن چون ابزارودستگاهی است که درموردکائنات شناخت سطحی به مردم خود می دهد درحدربات. گردانندگان آن ربات(مشرکان دارای کلمه ) ؛انسانهایی هستندفاقدشعوربشری تاحدی که به شکارمغزها می پردازندازاسارت فکری گرفته تاکشتاربشریت. نقطه ی مقابل این شهرمردمی هستنددارای فکر واحساسی قوی(مشرق نشینان) حاکمان لندن خواهان این هستند که فکرواحساس بشری(مشرق نشینان) را به بندکشیده وبارباتهای خودمحدودنمایندمردمان این شهردم ازتمدن وگفتگومی زننداماحاضربه شنیدن سخنان درست نیستند

ادامه دارد.


آلودگی هوا

دراین شهرراننده ها هواراآلوده می کنندمن نمی توانم باچشمهای خودم حرف بزنم

میثاق پیامبران .3. تفرقه نیفکندن بین رسولان

پ).افک چیست ؟

افک :دروغ ، برگرداندن رای

کلمه افک –بطوری که راغب می نویسد- به معنای هرچیزی است که ازوجه حقیقی خودش منحرف شده باشدوبنابه گفته وی «یوف » این است که ایشان درمرحله اعتقاد، ازحق بسوی باطل منحرف می شوند.تفسیرالمیزان ج 9ص 323

ابزاربرگرداندن رای چیست؟

1. بت یامثال درست کردن

پیشتردرمورداین موضوع بحث شد ببینیم مثال دیگرقرآن رادراین مورد

داستان موسی وگوساله ی سامری درقرآن

  فرجع موسی الی قومه غضبان اسفاقال یاقوم الم یعدکم ربکم وعداحسناافطال علیکم العهد ام اردتم ان یحل علیکم غضب من ربکم فا اخلفتم موعدی قالوامااخلفناموعدک بملکناولکناحملنااوزارامن زینه القوم فقذفناهافکذلک القی السامری فاخرج لهم عجلا جسداخوارفقالواهذاالاهکم واله موسی فنسی افلایرون الایرجع الیهم قولاولایملک لهم ضراولانفعاولقدقال لهم هارون من قبل یاقوم انمافتنتم به وان ربکم الرحمن فاتبعونی واطیعواامری. قالوالن نبرح علیه عاکفین حتی یرجع الیناموسی  .سوره طه آیه 85

قال فماخطبک یاسامری قال بصرت بمالم یبصروابه فقبضت قبضه من اثرالرسول فنبذتهاوکذلک سولت لی نفسی قال فاذهب فان لک فی الحیوه ان تقول لامساس وان لک موعدالن تخلفه وانظرالی الاهک الذی ظلمت علیه عاکفالنحرقنه ثم لننسفنه فی الیم نسفاانماالاهکم الله الذی لااله الاهووسع کل شی ء علما. سوره طه آیه 94 به بعد

داستان موسی وگوساله سامری

این داستان درقرآن دارای وجوه متعدداست امامن برای شرح به یک وجه آن اشاره می کنم. راوی دراینجا کلمه ی پیامبریاپیامبراست که داستان موسی وگوساله سامری رابتصویرمی کشدوموسی درسه نقش ظاهرمی شود: موسی پیامبر، موسی ممثل اولیای خدا ،موسی کلمه برتریاالله (بعبارتی خدابازبان موسی سخن می گوید)

یک سرقصه یا روایت درعدم است یک سرآن درقیامت .گاهی راوی خداونداست اززبان موسی سخن می گویدگاهی راوی موسی است اززبان اولیای خدا. قبل ازخلقت بشرخداازدودسته مردم پیمان می گیردکه جزخدای یگانه رانپرستنداولیای خداوشجره آنهابه خداقول می دهندکه برسرپیمان بمانندوشجره خبیثه واربابان آنهانیز.اولیای خداو شجره ی آنها وقتی به این دنیاپامی گذارندبرسر پیمان خودمی ماننداماشجره خبیثه قانونهای الهی رانادیده گرفته تخطی می نمایندحال روزقیامت اولیای خدادرموردمیزان وفاداریشان به این پیمان ازهمه ی مردم می پرسندآنها(بعنوان مثال موسی) وقتی شجره خودرامی بینندکه درطول تاریخ اشتباه داشته اندناراحت شده ازآنان می پرسندچرابه عهدخودوفادارنکرده اید؟چرا اشتباه کرده اید؟آنهامی گویندماازخوداختیاری نداشتیم این شجره خبیثه واربابان آنها(بعنوان مثال سامری )بودندکه بت (گوساله )درست کردندوبرمابارآتش ریختند باری سنگین که توان بیرون آمدن اززیرآن باررانداشتیم ؛آنها می گفتنداین خدای شماست بایدبپرستیداماوقتی دیدیم که خدانیست ، به آنهاهشداردادیم که شرک نورزند .بعدموسی (درقیامت ) ازسامری می پرسدتو چرااین کارراکردی ؟ می گویدوقتی دیدم باکلماتی که دارم می توانم اززوج کلمه برترنوربگیرم وگوساله درست کنم نفسم مرافریب دادموسی به او می گوید (خدابازبان موسی سخن می گویددرعدم)برای توای سامری زندگانیی دردنیاخواهدبودبه اینگونه که پیوسته درحال دوری کردن ازمردم می باشی وکلمات تو خواهدسوخت وزمان مرگ تو لحظه ای به تاخیرنخواهدافتاد ووقت آن راتنهاخدامی داند

ادامه دارد.

شرح داستان موسی وگوساله سامری درقرآن

میثاق پیامبران .3. تفرقه نیفکندن بین رسولان

الف)پیچاندن زوج کلمه برتر

ب) طریقه شکاف ایجادکردن درزوج کلمه برتر

چگونه مشرکان درزوج کلمه برترشکاف ایجادکرده و برآن آتش بارمی کنند؟

1.رعایت نکردن روزشنبه

استفاده ازکلمه برتردارای حدودوقوانینی است که آن قوانین راهم اولیای خدامی دانندهم کفارچون کلمه کفاردارای بارآتش است خداخواسته است که کلمه ی آنهاتابع کلمه ی اولیای خودباشد.رعایت نکردن قانون وحدودالهی عواقب سختی برای آنهادربردارد؛ سبت یا شنبه روزی است که نقش قلم اولیای خدا برزوج کلمه شان یکبارپدیدارگشته(لایسمعون الی الملاء الاعلی ویقذفون من کل جانب دحورا ولهم عذاب واصب الامن خطف الخطفه فاتبعه شهاب ثاقب فاستفتهم اهم اشدخلقاام من خلقناهم من طین لازب بل عجبت ویسخرون .صافات 8)  ومشرکان بواسطه آن  کلمات خودراپرمی کنند خداازآنها درزمان خلقت پیمان گرفته است که ازحدودالهی نکنندچون کفارپیوسته  درحال پیمان شکنی هستند قرآن دوباره این موضوع رایادآورمی شود(رجوع شودبه : میثاق پیامبران ،1.پاک بودن خودو پاک نگه داشتن زوج کلمه ی خود،1.1. پاک نگه داشتن زوج کلمه ی خود،شرح سوره نساء آیه 152وگفتاری درموردروزشنبه درشعراستاددرمبحث رنگهادرقرآن وشعراستاد، 10.ورنگ سیاه )

چنانچه مشرکان روزشنبه رارعایت نکنندکلمات آنها (افرادشجره خبیثه )ازلحاظ عقل ناقص شده چون بوزینگانی می شوندکه بی چون وچراازاربابان خودتقلیدمی کنند درحقیقت اینها همان مثالهاوبتهایی هستند که مشرکان بواسطه آنهازوج کلمه رابه انحراف می برندببینیم این معنارادرسوره بقره آیه 65 :

واذاخذنامیثاقکم ورفعنافوقکم الطورخذواماآتیناکم بقوه واذکروامافیه لعلکم تتقون .ثم تولیتم من بعدذلک فلولافضل الله علیکم ورحمته لکنتم من الخاسرین ولقدعلمتم الذین اعتدوامنکم فی السبت فقلنا لهم واقرده خاسئین فجعلناهانکالالمابین یدیهاوماخلفهماوموعظه للمتقین . بقره 65

.آن که به نیشخندگفت :«ای میمون زادگان دانشمند!» ریشخندش رالبیک می گویند. ازشعرعصیان گران دکترمحمودفتوحی

ونیز: نحل 124(سبت) ،سوره اعراف آیه161 (واذقیل لهم اسکنوا هذه القریه .کلوامنهاحیث شئتم وقولواحطه وادخلوا الباب سجدانغفرلکم خطیئاتکم سنزیدالمحسنین فبدل الذین ظلموامنهم قولا غیرالذی قیل لهم فارسلناعلیهم رجزامن السماء بماکانوایظلمون وسئلهم عن القریه التی کانت حاضره البحراذیعدون فی السبت اذتاتیهم حیتانهم یوم سبتهم شرعاویوم لایسبتون لاتاتیهم کذلک نبلوهم بماکانوایفسقون) .

2. گره انداختن درزوج کلمه برتر

درشعر«کلمه»  شاعرعلت گره افتادن درزوج کلمه برتررابه تصویرمی کشد

 (.روزی آدم /صورت حوا را به ماه تشبیه کرد( کلمه حق را درغیرمعنای حقیقی خودبکاربرد)/و شاعران به دنیا آمدند/سیل موران /برصحرای زلال زبان تاختند /آنک کلمه /درکفنی کبود آنک کلمه /درزنجیر سیاه موران اسیر /ای کلمه !/ای خدای زلال درزنجیرغیبت تو /کلاف سر درگمی شده /واشیاء گستاخی ها می کنندازشعر«کلمه » دکترمحمودفتوحی )

ونیز: سوره فلق آیه 4(ومن شرالنفاثات فی العقد)، داستان حضرت لوط (آمدن مهمانهانزدپیامبرع)

ادامه دارد.


برای دیدن خانواده ام گرگان بودم نشدرحلت پیامبراکرم ص وشهادت امام حسن مجتبی ع وامام رضاع راتسلیت بگویم روزها می گذردومابه رسیدن آرزوهایمان باهمه ی سختی هایش نزدیک می شویم

میثاق پیامبران .3. تفرقه نیفکندن بین رسولان

چچگونگی بهره گرفتن کفارازبتها

ویجعلون لمالایعلمون نصیباممارزقناهم تالله لتسئلن عماکنتم تفترون ویجعلون لله البنات سبحانه ولهم مایشتهون .نحل 55

وازآنچه به ایشان روزی دادیم نصیبی برای آن که نمیدانندمی نهندبه خداسوگندکه ازآنچه به دروغ برمی بافتیدحتماسوال خواهیدشدوبرای خدادخترانی می پندارندمنزه است او وبرای خودشان آنچه رامیل دارند

ویجعلون لمالایعلمون نصیباممارزقناهم تالله لتسئلن عماکنتم تفترون

گفته شدکه پیکرتراشی وبت پرستی کفاربخاطراین است که راه روزیی که اولیای خدامستقیم دراختیارمردم قرارمی دهندراسدکرده به انحراف ببرندوهمتایانی ازاسماء مقدس درست می کنندتاباحیله کارتقسیم روزی رابدست خودگرفته ،مردم رادرفقرمادی ومعنوی قراردهند.خدااین کارآنهاراازروی نادانی ونداشتن علم میداندزیراازین کارآنهارابازخواست کرده وعذاب دنیاوآخرت رانصیب آنهاخواهدکرد

ویجعلون لله البنات سبحانه ولهم مایشتهون .

همان اشاره به درست کردن بتها یاشرک آوردن درکلمه است گفته شدکه خداوجود«آتش یاجن » رادرکلمه مشرکان « زن » یا«دختر» هم می گویدووجودآن رادرکلمه پاک خودنفی می کنددراصل کلمه مقسم روزی کلمه اولیاست وپاک است آنهاباقلم خودروی قلم آنها شرک وبت تولید کرده روزی حلال رابه حرام تبدیل کرده موجب فساد، فقر،تباهی وقتل وغارت درجامعه می شوند

ولهم مایشتهون

بادرست کردن بتهاآنچه رامی خواهندبه خوداختصاص داده وخدایی خداراپوشش داده ونصیبی اندک برای بندگان خدابجامی گذارند

ح) ترفندهای گوناگون برای پیچاندن زبان قرآن

ایجاددرنگ های گوناگون درزوج کلمه برتر، استفاده ازسرعت ،آوردن دلیل و بهانه برای ورود، استفاده کردن ازظاهرقرآن برای فریب مردم ، دورزدن قانونهای الهی

خ) زمان پیچاندن زبان قرآن

قبل ازقلم زدن کتاب اولیای خدارادیده کتاب خودرا جهت پیچاندن گام به گام انتخاب کرده قلم خودرامی شکافند

شنبه

 هنوزدرخوابند

وپشت پلک های خمارشان

ماهیان لیزشناورند

آن دوسیاه مست

تمام شنبه را

خواب ماه وماهی دیده اند

یکشنبه

دیشب

تمام عدم سیاه سیال را

یکجانوشیده اند. ازشعریک هفته عاشقی استاد

د) عواقب پیچاندن زبان قرآن

1.واردشدن عذاب عظیم

ان الذین جاءوابالافک عصبه منکم لاتحسبوه شرالکم بل هوخیرلکم امرئ منهم ما اکتسب من الاثم والذی تولی کبره منهم له عذاب عظیم .نور11

2.واردشدن عذاب الیم

 ویل لکل افاک اثیم یسمع آیات الله تتلی علیه ثم یصره مستکبراکان لم یسمعهافبشره بعذاب الیم .جاثیه 7

3.ازدست دادن معبودان(کلمات ، بتها، افراد)

فلولانصرهم الذین اتخذوامن دون الله قرباناآلهه بل ضلواعنهم وذلک افکهم وماکانوایفترون. احقاف 28

ذ). هدف ازآمدن انبیاواولیای خدابرگرداندن رای به قرآن یاکلمه ی برتر

قسمتی ازخطبه  امام علی ع درموردآمدن امام مهدی ع وبرگرداندن رای به قرآن

یعطف الهوی علی الهدی اذاعطفواالهدی علی الهوی ویعطف الرای علی القرآن اذاعطفواالقرآن علی الرای خطبه  138ص 424

ادامه دارد.

میثاق پیامبران 4

4.برترنبودن هیچ پیامبری برپیامبردیگر 


داستان طالوت ع درقرآن

الم ترالی الملاء من بنی اسرائیل من بعدموسی اذقالوالنبی لهم ابعث لناملکانقاتل فی سبیل الله قال هل عسیتم ان کتب علیکم القتال الاتقاتلوا قالواومالناالانقاتل فی سبیل الله  وقداخرجنامن دیارناوابنائنا فلماکتب علیهم القتال تولواالاقلیلامنهم والله علیم بالظالمین   وقال لهم نبیهم ان الله قدبعث لکم طالوت ملکاقالواانی ی له الملک علیناونحن احق بالملک منه ولم یؤت سعه من المال قال ان الله اصطفاه علیکم وزاده بسطه فی العلم والجسم والله یؤتی ملکه من یشاء والله واسع علیم وقال لهم نبیهم ان آیه ملکه ان یاتیکم التابوت فیه سکینه من ربکم وبقیه مماترک آل موسی وآل هارون تحمله الملائکه ان فی ذلک لآیه لکم ان کنتم مؤمنین بقره  246

فلمافصل طالوت بالجنودقال ان الله مبتلیکم بنهرفمن شرب منه فلیس منی ومن لم یطعمه فانه منی الامن اغترف غرفه بیده فشربوامنه الاقلیلا منهم فلماجاوزه هووالذین آمنوامعه قالوالاطاقه لناالیوم بجالوت وجنوده قال الذین یظنون انهم ملاقواالله کم من فئه قلیله غلبت فئه کثیره باذن الله والله مع الصابرین ولمابرزوالجالوت وجنوده قالواربناافرغ علیناصبراوثبت اقدامناوانصرناعلی القوم الکافرین .بقره 249

فهزموهم باذن الله وقتل داودجالوت وآتاه الله الملک والحکمه وعلمه ممایشاء ولولادفع الله الناس بعضهم ببعض لفسدت الارض  ولکن الله ذوفضل علی العالمین. سوره بقره 250

آیاازسران بنی اسرائیل پس ازموسی خبرنیافتی آنگاه که به پیامبری ازخودگفتندپادشاهی برای مابگمارتادرراه خداپیکارکنیم گفت اگرجنگیدن برشمامقررگرددچه بساپیکارنکنیدگفتندچرادرراه خدانجنگنیم باآنکه ماازدیارمان وازفرزندانمان بیرون رانده شده ایم پس هنگامی که جنگ برآنان مقررشدجزشماری اندک ازآنان پشت کردندوخداوندبه ستمکاران داناست .وپیامبرشان به آنان گفت درحقیقت خداوندطالوت رابرشمابه پادشاهی گماشته است گفتندچگونه اورابرماپادشاهی باشدباآنکه مابه پادشاهی ازوی سزاوارتریم وبه او ازحیث مال گشایشی داده نشده است ؟ پیامبرشان گفت درحقیقت خدااورابرشمابرتری داده است واورادردانش ونیروی بدن برشمابرتری بخشیده است وخداوندپادشاهی خودرابه هرکس که بخواهدمیدهدوخداگشایشگرداناست وپیامبرشان بدیشان گفت : درحقیقت نشانه پادشاهی اواین است که آن صندوق که درآن آرامش خاطری ازجانب پروردگارتان وبازمانده ای ازآنچه خاندان موسی وخاندان هارون برجای نهاده اند-درحالی که فرشتگان آن راحمل می کنند-به سوی شماخواهدآمدمسلمااگرمؤمن باشیدبرای شمادراین نشانه ای است

وچون طالوت بالشکریان بیرون شدگفت خداوندشمارابه وسیله رودخانه ای خواهدآزمودپس هرکس ازآن بنوشدازمن نیست وهرکس ازآن نخوردقطعا اوازمن است مگرکسی که بادستش

کفی برگیردپس جزاندکی ازآن نوشیدندوهنگامی که باکسانی که همراه وی ایمان آورده بودندازآن گذشتندگفتندامروزمارایارای جالوت وسپاهیانش نیست کسانی که به دیدارخداوندیقین  داشتند گفتند بسا گروهی اندک که برگروهی بسیاربه اذن خداپیروزشدندوخداوندباشکیبایان است

وهنگامی که باجالوت وسپاهیانش روبروشدندگفتندپروردگارابردلهای ماشکیبایی فروریزوگامهای مارااستواردارومارابرگروه کافران پیروزفرمای .

پس آنان رابه اذن خداشکست دادندوداوودجالوت راکشت وخداوندبه او پادشاهی وحکمت ارزانی داشت وازآنچه می خواست به او می آموخت واگرخداوندبرخی ازمردم رابه وسیله ی برخی دیگردفع نمی کردقطعا زمین تباه می گردیدولی خداوندنسبت به جهانیان تفضل دارد

ادامه دارد.

شرح داستان طالوت ع 


یکی ازمعجزه های قرآن زیباسخن گفتن آن است اگربخوبی درآیات قرآن تفکرکنیم  می بینیم بسیارروشن ، لطیف وسنجیده سخن گفته است حتی وقتی روی سخنش باکفاراست نخواسته این زیبایی رابه هم بزنددرعین اتقان وحقیقت گویی زیباباآنان سخن می گوید .

سخن نیکوروزی انسان رازیادمی کندبرخلاف سخن زشت که روزی رامی برد

وقل لعبادی یقولواالتی هی احسن ان الشیطان ینزغ بینهم ان الشیطان کان للانسان عدوامبینا. سوره اسراء آیه52

وبه بندگانم بگو نیخن بگوییدکه شیطان میانشان رابهم می زندزیراشیطان همواره برای انسان دشمنی آشکاراست

دیشب مثل دل من آسمان تاصبح باریدوصبح باهوایی پاک درطلوع خورشیددرخشید

شرح آیات داستان ذوالقرنین: 

باعرض معذرت شرح راپاک کردم زیرانمیدانم چراقلم بهم ریخته وتمام نوشته هانامفهوم شده باآبدیت بعدی درست شده برمی گردم 


سه سال پیش بودکه دیدم بالباس آبی بلندت باکتاب قطوری دردست پشت درایستاده ای و پدرم غمگین جلوی درنشسته .ای پدرامت پس توکی می آیی من و پدرم منتظریم

درموردشب اسطوره ای یلداسخن بسیاراست امابگذاربگویم یلدا برگرفته ازچه زبانی است ؟ کافی است سوره ی توحیدرابیادآوری «لم یلدولم یولد» گفته شد اصل همه ی زبانها  عربی فصیح می باشدوقتی اولیای خدا به این زبان قلم می زنندباتوجه به هرفرددرهرجاکه باشدبه زبان خودفردترجمه می شودومردم ازآنهاسخنهامی سازند

داستان ذوالقرنین درقرآن

دراین داستان راوی خداونداست وذوالقرنین در نقش ولی خداظاهرمی شود خدادراین داستان نقش اولیای خودرادراجرای قوانین خود بیان می داردببینیم این داستان رادرقرآن :

خدابه پیامبریاحضرت محمدص به کلمه ی خودمی گوید:ازتو درباره ی ذوالقرنین می پرسندبگوبزودی داستان آن را برای شما می گویم :

مابه ذوالقرنین درزمین تمکن (نیرو وقدرت)دادیم وازهرچیزی راهی وسببی برای او قراردادیم پس تبعیت کردآن راه یاسبب راتااینکه رسیدبه مغرب خورشیدودیدکه خورشیددرچشمه ای گل آلودغروب می کندودرنزدآن مردمی رایافت به او گفتیم ای ذوالقرنین تو آنهاراعذاب می کنی یادرایشان راه نیکویی پیش می گیری

گفت هرکس که ظلم کنداوراعذاب می کنیم وهرکه ایمان آورد وعمل شایسته ای انجام دهدبه فرمان خودکاراوراآسان می کنیم سپس پیروی کردراهی یاسببی رابرای آن

تااینکه به محل طلوع خورشید رسیدخورشیدرادیدطلوع می کندبر قومی که قرارندادیم برای آنهاپوششی ازغیرخورشید(خدارابی پرده می دیدند)همچنین

وقطعا به خبری که پیش او بوداحاطه داشتیم سپس پیروی کرد راهی یاسببی راتااینکه رسیدبین دوکوه ازغیرآن دوگروه ، قومی را یافت که دراموربخوبی نمی توانستندتفقه نمایندیادارای فکربلندوعمیق باشندگفتند: ای ذوالقرنین بدرستیکه یاجوج وماجوج  درزمین فسادبپامی کنندپس آیاقراربدهیم برای تو مالی تابین ماوآنهاسدی قراربدهی ؟گفت : آنچه پروردگارم درآن برای من تمکن داده بهتراست پس مرابانیرویی یاری کنیدتامیان شماوآنهاسدی استوارقراردهم برای من قطعاتی ازآهن بیاوریدتاجاییکه بین دوکوه برابرشودگفت بدمیددرآن تاوقتی که آن را آتش گردانیدگفت مس گداخته برایم بیاوریدتاروی آن بریزم پس نتوانستندیاجوج وماجوج ازآن بالاروندیادرآن نقب بزنندذوالقرنین گفت این ازرحمت پروردگارم می باشدچون وعده ی او بیایدآن رادرهم می کوبدووعده ی پروردگارم حق است ورهامی کنیم درآن روزموج بزنندبعضی ازکلمات (کلمات مشرکان) دربعضی (زوج کلمه برتر) وعرضه می کنیم جهنم رابرکافران . حرام است شهری که مردمش راهلاک کردیم زنده کنیم مگرزمان قیامت همان روزی که کتاب مشرکان گشوده می شودویاجوج وماجوج ازهربلندی ای می تازنددرآن روزوعده ی حق نزدیک است وناگهان دیده ی آنان که کفرورزیده اندخیره می شودومی گویندای وای برماکه ازاین روزدرغفلت بودیم بلکه ماستمگربودیم. درآن روزآنهابابتهایشان هیزم دوزخند

داستان ذوالقرنین درسوره های کهف آیه 83به بعد وانبیاآیه 96به بعد آمده است موقع آبدیت آیات راآوردم قلم به هم ریخت حذف کردم درآبدیت بعدی می آورم

ادامه دارد


شرح قسمت دیگری ازداستان ذوالقرنین درقرآن:

 وحرام علی قریه اهلکناهاانهم لایرجعون . حتی اذافتحت یاجوج وماجوج وهم من کل حدب ینسلون واقترب الوعدالحق فاذاهی شاخصه ابصارالذین کفروایاویلناقدکنافی غفله فی هذابل کناظالمین انکم ظالمین .انکم وماتعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لهاواردون . سوره انبیاآیه 96

وحرام علی قریه اهلکناهاانهم لایرجعون

آیه فوق اشاره داردبه اینکه :

1.قلم قبلی (قریه)راهرگزنمی توان دوباره تجدیدکرد

2.افرادی که مرده اندرانمی توان هرگزبرگرداند

نکته: آیه بعدزمان برگرداندن قلم وزنده شدن مردگان رابیان می دارد:

حتی اذافتحت یاجوج وماجوج وهم من کل حدب ینسلون

ضمیر« هم » برمی گرددبه یاجوج وماجوج

حتی اذافتحت یاجوج وماجوج یعنی زمانی که کتاب یاجوج وماجوج گشوده می شودو کلمه مشرکان بازشده وقابل نفوذمی گردددرست وقت قیامت

واقترب الوعدالحق فاذاهی شاخصه ابصارالذین کفروایاویلناقدکنافی غفله هذابل کناظالمین

واقترب الوعدالحق : نزدیک قیامت

ضمیر «هی » برمی گرددبه ابصار

انکم وماتعبدون من دون الله حصب جهنم انتم لهاواردون

شماوهرآنچه می پرستیدازغیرخداهیزم جهنم است یعنی خودشان وکلماتشان برآنهاآتش می ریزندیاخودشان ازخودشان می پرسند

نتیجه : داستان ذوالقرنین شرح اجمالی کلمات خداست قرآن گاهی اززبان خداوگاهی اززبان ذوالقرنین به شرح آن می پردازدذوالقرنین اسم پیامبریاشخص خاصی نیست اسم برساخته ی خداست که می تواندشامل هرپیامبریاولیی شوددرحقیقت این اسم ممثل اولیای خداست دراینجاذوالقرنین جانشین ومامورخداست درزمین ومقام خدایی دارد:

ذوالقرنین درلغت به معنای صاحب دوقرن (دوصدسال )ودوشاخ است صاحب دوقرن یادوصدسال یعنی صاحب دوعالم یادنیاوآخرت. قرآن به یک کلمه که صدتاست عام یاسال می گویدپس دوقرن می شوددوکلمه یعنی کلمه ی آخرت وکلمه ی دنیا.ما می توانیم دنیا رایک کلمه بگیریم یایک قرآن تمام که معادل صدتاست یعنی مقداری که خدابه جهان نورمی دهدوقتی کلمه ی دنیاپاک شودد همان کلمه ی اول می شودکه صدتاست وکلمه ی آخرت است یعنی یک قرآن کامل پس صاحب دوقرن یعنی صاحب یک قرآن یاصاحب دنیا وآخرت که خدا وجانشینانش که پیامبرانندمی باشندهمانطورکه ذوالقرنین دراین داستان اسم فردخاصی نیست یاجوج وماجوج برافرادخاصی اطلاق نمی شود بلکه برمشرکان ازاول تاریخ تاآخرت اشاره داردسدی که ذوالقرنین می سازدسدمعمولی که مصداق خارجی داشته باشدنیست بلکه همانطورکه توضیح داده شدمانعی است برای ورودمشرکان به زوج کلمه ی برترقرینه ی آن علت ساختن سدکه جلوگیری کردن از فسادمشرکان است درزمین  . ازاین داستان قرآن قصه هابرساختندکه ذوالقرنین همان کوروش است این فرض درصورتی درست است که کوروش ازمعصومین باشدصرف بیان تاریخ که کوروش انسانی خیرخواه وطرفدارآبادانی سرزمینهابوده وسددرست کرده نمی توانداین ادعارااثبات نمایدنص صریح قرآن دراین آیه ذوالقرنین راازمعصومین یااولیای خدامی داند. قرآن دراین داستان کلمات خدارابه تصویرمی کشد :1.کلمه ی مشرکان ومشرکان ؛کلمه ای که درچشمه ی گل آلودفرومی رودودرکنارآن یادرآن قومی زندگی می کنندگمراه 2 .کلمه ای که ازمشرق برمردمی طلوع می کندکه پاک وبی عیب است وآنان بی پرده وپوشش خدارامی بیننددرمیان این دوکوه یاکلمه مردمی زندگی می کنندکه با ظلم وفسادمخالفنداماچون مشرکان می تواننددرآنهانفوذکنندگاهی شناختهای آنهابه کفرپوشیده می شودذوالقرنین سدی  برای آنهامی سازد تانتوانندمشرکان با کلمات خودآنهارابه گمراهی ببرندودرصورت ورودونفوذآنهاکلماتشان بسوزداین سدهمان کلمات اولیای خداست که باقانونهای الهی کارمی کند

پایان داستان ذوالقرنین درقرآن
ادامه دارد.
داستان یوسف ع درقرآن

ادامه داستان یوسف درقرآن 

2.جوانی یوسف

1.2.یوسف پیامبر

2.2.یوسف درخانه ی عزیزمصروعشق زلیخا

3.2.یوسف وزلیخاون مصر

وقتی یوسف به سن رشد رسیدهمسرعزیزمصرخواست درخانه ی خودش بااومراوده کند درهارامحکم بست وبه یوسف گفت من ازآن توام یوسف گفت: پناه برخدا! آقایم جای مراگرامی داشته چطوربه او خیانت کنم ؟!خداظالمان رارستگارنمی کند.درحقیقت زن آهنگ وی کرداگریوسف برهان پروردگارش راندیده بوف نیزآهنگ وی می کردخدازشتی وبدی راازیوسف دورکردزیرااوپیامبرخدابودهردوبرای رفتن به سمت در ازیکدیگرسبقت گرفتند جلوی درهمسرزلیخاایستاده زلیخاپیش دستی کرده به همسرش گفت کسی که به خانواده ی تو خیانت کندجزایش چیست ؟ بی گمان زندان یاعذاب پردرداست یوسف گفت :زلیخابامن قصدمراوده داشته . عزیزمصراز شاهدی ازاهل زلیخاکه نزدیک دربودپرسیدچگونه می توان قضاوت کرد؟ شاهدبه او گفت :اگرپیراهن یوسف ازپشت پاره شده باشدزلیخاقصد خیانت داشته اگرازجلوپاره شده باشف می خواسته خیانت کندوقتی دیدندپیراهن یوسف ازپشت پاره شده فهمیدندزلیخاخطاکاربوده است عزیزمصربه یوسف گفت : تودراین موردبه کسی چیزی نگو و به زلیخاگفت : ازگناهت استعغفارکن . ن مصرگفتند:زلیخاسخت عاشق غلامش شده ومی خواسته بااو مراوده نمایدزلیخاوقتی سخن ن راشنیدمحفلی ترتیب دادفرستاده ای فرستادون مصررادعوت کردهریکی راجای معلوم کردومیوه وکاردی دست هرکسی دادوبه یوسف گفت به مجلس واردشویوسف وقتی واردشدن شگفت زده دستهایشان رابریدندگفتند:بخداقسم این بشرنیست این فرشته ای بزرگواراست زلیخاگفت: این همان کسی است که درباره ی او سرزنشم می کردیدمن ازاو کام خواستم امااوخودرانگه داشت اگرآنچه رابه اودستورمی دهم انجام ندهدقطعازندانی خواهدشدیاازخوارشدگان خواهدگردید

4.2.یوسف وزندان

5.2.یوسف وتعبیرخواب پادشاه مصر

ادامه دارد.


6.2 .یوسف عزیزمصر

7.2.آمدن برادران یوسف به نزداوونشناختن یوسف

8.2.بیناشدن چشمهای یعقوب

9.2.آمدن پدرومادرش به مصر

پادشاه مصردستورداد یوسف راآزادکرده واوراازکارگزاران خودقراردهنف به وی گفت : مراخزانه دارخودکن زیرانگهبانی داناهستم .بنابراین یوسف عزیزمصرمی شود درقحطی برادران یوسف براوواردمی شونددرحالی که یوسف آنهارامی شناسد و آنهایوسف رانمی شناسنف جهازشترهای آنهاراازخواروبارپرکرده وبه آنهامی گوید: باردیگربرادرپدری خودرابیاوریدتامثل این دفعه بارکامل به شمابدهم اگراورانیاورید پیش من هم نیاییدزیرابرای شمانزدمن پیمانه ای نیست برادران مشرک یوسف به اومی گویند:اورابانیرنگ ازپدرش می خواهیم .یوسف به کارگزاران خودمی گوید: پولهای آنهارادربارهایشان قراربدهیدشایدوقتی به سوی خانواده ی خودبرمی گردندآن رابازیابندامیداست که آنان بازگردندوقتی به سوی پدرخودبازگشتندگفتند:ای پدربرای اینکه باردیگرآذوقه بگیریم بایدبنیامین رابامابفرستی مانگهبان خوبی برای او هستیم یعقوب گفت آیاهمانگونه که شماراپیش ازاین بربرادرش امین گردانیدم براو امین گردانم؟ پس خدابهترین نگهبان است واوست مهربانترین مهربانان .وقتی بارهایشان راگشودنددیدندکه سرمایه هایشان به آنهابازگردانیده شده است گفتند:ای پدرچه می خواهیم این سرمایه ی ماست که به ما بازگردانیده شده است قوت خانواده ی خودرافراهم وبرادرمان رانگهبانی می کنیم ویک بارشتربیشترمی گیریم گفت: هرگزاوراباشمانخواهم فرستادتابامن بانام خداپیمان استواری ببندیدکه اورانزدمن بازآوریدمگرآنکه گرفتارشویدپس چون بایعقوب پیمان بستند بنیامین راباآنهافرستادیعقوب به پسرانش سفارش کردوقتی واردشهرمی شویدازیک دروازه واردنشویدازدرهای مختلف واردشویدوبرخداتوکل نماییدآنهاهم همانطورکه یعقوب امرکرده بودواردشدندوقتی بریوسف واردشدنف برادرش بنیامین رادرنزدخودجای دادوبه اوگفت: من برادرتوهستم بنابراین ازآنچه برادرانت می کنندغمگین مباش پس وقتی که رحل شترهایشان راازکالاپرکردپیمانه رادر بارشتربرادرش نهادسپس جارچی ندادردادای کاروانیان قطعاشمایدبرادران مشرک یوسف به کارگزاران یوسف گفتندکه چه چیزی گم کرده اید؟گفتند:پیمانه ی شاهی وبرای کسی که بیاوردآن را یک بارشترجایزه است ومن ضامن آنم گفتند:بخداقسم شماخوب میدانیدکه مانیامده ایم دراین سرزمین فسادکنیم ومانبوده ایم گفتند:پس اگردروغ بگوییدکیفرش چیست ؟گفتندکیفرش کسی  که دربارشتراو پیمانه پیداشود خوداوست ماستمکاران رااینگونه کیفرمی دهیم پس به بارهای آنان پیش ازباربرادرش پرداخت آنگاه آن راازباربرادرش درآورد این گونه به یوسف شیوه آموختیم اودرآیین پادشاهی نمی توانست برادرش رابازداشت کندمگراینکه خدابخواهدبرادران مشرک یوسف گفتند:اگراو ی کرده پیش ازاین برادرش ی کرده است یوسف این رادردل خودپنهان داشت وآن رابرایشان آشکارنکردگفت :موقعیت شمابدترست وخدابه آنچه وصف می کنیدداناتراست گفتند:ای عزیزاوپدری پیرسالخورده داردبنابراین یکی ازمارابه جای اوبگیرکه ماتوراازنیکوکاران می بینیم گفت پناه برخداکه جزآن کسی که پیمانه رانزداویافته ایم بازداشت کنیم زیرادرآن صورت ازستمکاران خواهیم بودپس چون ازاوناامیدشدندبه کناری رفته باهم م کردندبزرگشان گفت مگرنمی دانیدکه پدرتان بانام خداپیمانی استوارگرفته است ازشماوقبلادرباره ی یوسف تقصیرکردید؟هرگزازاین سرزمین نمی روم تاپدرم به من اجازه دهدیاخدادرحق من داوری کنداوبهترین داوران است پیش پدرتان بازگردیدوبگوییدای پدرپسرت ی کردوماجزآنچه می دانیم گواهی نمی دهیم ومانگهبان غیب نبودیم وازشهری که درآن بودیم وکاروانی که درمیان آن آمدیم جویاشویدوماقطعاراست می گوییم یعقوب گفت نفس شماامری رابرای شماآراسته است پس صبری نیت امیدکه خداهمه ی آنان رابه سوی من آوردکه اودانای حکیم است وازآنان روی گردانیدوگفت ای دریغ بریوسف ودرحالی که اندوه خودرافرومی خوردچشمانش ازاندوه سپیدشد.گفتند:به خداسوگندکه پیوسته یوسف رایادمی کنی تابیمارشوی یاهلاک گردی گفت: من شکایت غم واندوه خودراپیش خدامی برم وازخداچیزی می دانم که شمانمی دانیدای پسران من برویدازیوسف وبرادرش جستجوکنیدوازرحمت خداناامیدنشویدتنهاکافرانندکه ازرحمت خداناامیدمی شوندپس بریوسف واردشدندگفتند:ای عزیزبه ماوخانواده ی ماآسیب رسیده وسرمایه ای ناچیزآورده ایم بنابراین پیمانه ی ماراتمام بده وبرماتصدق کن که خداصدقه دهندگان راپاداش می دهدگفت :آیامی دانید وقتی که نادان بودیدبایوسف وبرادرش چه کردید؟گفتندآیاتویوسفی ؟ گفت: من یوسفم واین برادرمن است به راستی خدابرمامنت نهاده است بی گمان هرکه تقواوصبرپیشه کندخداپاداش نیکوکاران راتباه نمی کندگفتند:براستی که خداتورابرمابرتری داده است وماخطاکاربوده ایم گفت :امروزبرشماسرزنشی نیست خداشمارامی آمرزداومهربانترین مهربانان است این پیراهن مراببریدوآن رابرچهره ی پدرم بیندازیدتابیناشودوهمه ی کسان خودرانزدمن آوریدچون کاروان رهسپارشدپدرشان گفت اگرمرابه کم خردی نسبت ندهیدبوی یوسف رامی شنوم گفتندبه خداسوگندکه تو سخت درگمراهی دیرین خودهستی پس چون مژده رسان آمدپیراهن یوسف رابرچهره ی یعقوب انداخت سپس بیناگردیدگفت :آیا به شمانگفتم که بی شک من ازخداچیزهایی می دانم که شمانمی دانید؟گفتند:ای پدربرای گناهان ماآمرزش خواه که ماخطاکاربوده ایم گفت: بزودی ازپرودگارم برای شماآمرزش می خواهم که او قطعا آمرزنده ی مهربان است پس وقتی بریوسف واردشدند پدرومادر را صداکرد وگفت داخل مصرشوید که درامانیدوآنان رابرتخت نشانید؛ پیش او به سجده درافتادند؛گفت: ای پدراین است تعبیرخواب پیشین من به یقین پروردگارم آن را راست گردانیدوبه من احسان کردآنگاه که مرااززندان خارج ساخت وشماراازبیابان بازآوردپس ازآنکه شیطان میان من وبرادرانم رابه هم زد.بی گمان پروردگارم نسبت به آنچه بخواهدصاحب لطف است زیراکه او دانای حکیم است

ادامه دارد.

شرح آیات مربوط به داستان یوسف ع درقرآن  


 4.2.یوسف وزندان

5.2.یوسف وتعبیرخواب پادشاه مصر

وقتی یوسف وسوسه زلیخاون مصررادیدگفت خدایازندان برای من گوراتراست ازآنچه ن مرابه سویش می  خوانندپس خدادعای اورامستجاب کردازطرفی وقتی عزیزمصروکارگزاران اوزلیخاون مصرراچنین دیدندتصمیم گرفتنف رازندانی کنندبااودونفرجوان مشرک راداخل زندان کردندآن دو جوان ازیوسف خواستندخوابی راکه دیده اند برایشان تعبیرکندیکی ازآنهاگفت :خواب دیده است که داردشراب می گیرد دومی گفت : خواب دیده است بالای سرش نان حمل می کندوپرندگان از آن می خورنف به آنان گفت :خداعلم تعبیرخواب را به من داده است هرچه شماببینیدمن تعبیرآن را می دانم وآنان رانیزازشرک وکفربرحذرداشت به جوانی که خواب دیده بودشراب می گیردگفت :تو بزودی اززندان  آزاد می شوی وبه آقای خودشراب می نوشانی وبه جوان دیگرگفت: تو به دارآویخته خواهی شدوپرندگان ازمغزسرت می خورنداین دو قطعا بوقوع خواهدپیوست یوسف به آن کسی که اززندان آزاد می شد گفت هروقت اززندان خلاص شدی پیش آقایت مرابیاد بیاوراماشیطان یاف راازفکرش برددرنتیجه یوسف چندسالی درزندان ماندتااینکه روزی شاه مصرخواب می بیندکه هفت گاولاغرهفت گاوچاق رامی خورندهفت خوشه ی خشکیده هفت خوشه ی سبزرا.پادشاه مصربه بزرگان قوم خودگفت :تعبیرخواب من چیست ؟آنهابه اوگفتند: ماتعبیرخوابهای پریشان را نمی دانیم آن جوان مشرک که  بعدازمدتی یوسف را به یادآورده بودبه پادشاه مصرگفت : مرابه زندان بفرستیدتاشماراازتعبیرآن  خبردهم جوان مشرک به یوسف گفت: ای یوسف صدیق تعبیراین خواب چیست که هفت گاولاغرهفت گاوچاق رامی خورندوهفت خوشه ی خشکیده هفت خوشه ی سبزرا .یوسف گفت : هفت سال پی درپی می کاریدوپس ،آنچه رادرومی کنیدآن رادرخوشه ذخیره کنیدومقدارکمی ازآن را به حدنیازبخوریدبعدازآن سالی می آیدکه نعمت وبرکت فراوان است وباران می بارد ومردم آب میوه می گیرندشاه مصرگفت :یوسف را به نزدمن آورید یوسف به فرستاده ی شاه می گوید برو به آقایت بگوحال ن دست بریده چطوراست ؟ براستی که خدابه مکرآنان آگاه است شاه مصربه ن مصرگفت :چه منظوری داشتیدکه ازیوسف کام می خواستید ن گفتند: منزه است خدامابراو گناهی نمی دانیم زن عزیزمصرگفت : امروزحق مشخص شد این من بودم که ازیوسف کام خواستم بی شک اوازراستگویان است یوسف گفت :این برای آن بودکه عزیزمصربداندمن درپنهان به او خیانت نکردم وخدانیرنگ خائنان رابجایی نمی رساند

6.2 .یوسف عزیزمصر

ادامه دارد.


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

بزرگترین سایت دانلود نگاره پاییز هیئت جوانان حضرت علی اکبر علیه السلام بسطام آموخته های من صیدِ شعر ساخت و طراحی آبنما موزیکال فروشگاه لوازم خانگی زرین محسن 1441 آموزش دیجیتال مارکتینگ Brent